کانادا کشور خیلی بدیه !!

این متن رو از یکی از گروههای اجتماعی ساکنین کانادا برداشتم و اینجا قرار میدم خوشحال میشم نظرتونو در موردش بدونم ..

کانادا کشور خیلی بدیه... یادتون باشه که فکر مهاجرت به این کشور رو نکنین. به این دلایل :

-اینجا یک نظام پزشکی داره که آدمها رو همین طور بی دلیل مجانی معالجه می کنه. مثلا اگر برین بیمارستان هزینه ویزیت دکتر، معالجات، عمل جراحی، اتاق بیمار، غذا و داروی بیمار و خیلی چیزهای دیگه رو دولت می ده. آخه جون من کدوم کشور یه همچین کار احمقانه ای می کنه. تازه تو اکثر اتاقهای بیمارستانها تلویزیون هست. برای بچه ها وسایل بازی هست. برای همراهان اتاق انتظار هست که گاهی وقتها هم توش قهوه و شکلات مجانی گذاشتن. از همه بدتر اینکه مریض چون قرار نیست پول بده می تونه آزادنه در محیط بیمارستان بچرخه. ساعت ملاقات هم به طرز احمقانه ای معمولا از صبح شروع میشه تا شب.

-اکثر پیاده روها و خیابونهای شهرها پر از چمنه. آدم حالش بهم می خوره اینقدر سبزی می بینه. اَه. آخه اینم شد کار. بدتر اینکه هی شهرداری میاد سر این چمنها رو می زنه و مرتبشون می کنه. تازه اینجا این قدر پارک و بوستان هست که آدم نمی دونه کدومشون رو بره. این یکی که خیلی بده. آخه آدم گیج میشه و گیجی هم برای سلامتی مضره.

-اینجا مدرسه ها مجانیه. تازه تو این مدرسه های مجانی تو هر کلاس معمولا بیشتر از ۲۰ تا شاگرد نیست. تا دلتون بخواد در اختیار این بچه ها وسایل بازی و امکانات آموزشی گذاشتن. . آخه فکر نمی کنین چقدر بچه ها فاسد میشن وقتی فکرشون آزادنه کار می کنه و می تونن از خودشون ابتکار به خرج بدن. بدتر اینکه خیلی از بچه ها تو مدرسه دو تا زبون یاد می گیرن و وقتی دیپلمشون رو می گیرن دو تا زبون انگلیسی و فرانسه رو عین هم صحبت می کنن و می نویسن.

-دولت برای اینکه مردم رو خر کنه به اونهایی که بچه دارن هرماه یه پولی می ده. احمقانه اینه که اگر کسی در آمدش کمتر باشه پول بیشتری می گیره.

-بیشتر راههای کانادا اتوبانه. آخه تو رو خدا یکی نیست بگه اتوبان باعث میشه آدم راحت تر باشه و این خیلی بده. بدتر اینکه اکثر این اتوبانها عوارضی ندارن و همین طور مجانی می ری توشون. تو رو خدا می بینی مالیاتی که از ما میگیرن رو صرف چه بریز و بپاشهایی می کنن.

-تو این کشور عجیب و غریب خدمات آزمایشگاهی مجانی؟. آخه آدم این رو به کی بگه. وقتی میری آزمایشگاه نه تنها خون و ادرار و اونی که نمیشه اسمش رو گفت مجانی آزمایش می کنن نتیجه آزمایش رو مستقیم می فرستن برای دکترت که مریض به زحمت نیفته. این دیگه قابل تحمل نیس.

-بدترین چیز اینه که تقریبا همه اتوبوسهای مدارس اینجا به یک شکلن. همه به رنگ زرد آخه فکر می کنن اگه رنگ اتوبوس زرد باشه بهتر دیده میشه و خطر تصادفش کمتره و بچه ها جونشون بیشتر در امانه. از اون احمقانه ترش اینه که وقتی سرویس مدرسه وا میسته که بچه ها رو سوار یا پیاده کنه کلی چراغهای عجیب غریب دور و ورش روشن میشه و همه ماشینها در هر طرف خیابون که باشن وامیستن تا بچه ها با امنیت کامل تو خیابون تردد کنن. آخه چه اهمیت داره که چندتا بچه در طول سال به خاطر تصادف بمیرن که اینا این همه مردم رو به زحمت میندازن.

-اگه بخوای تو کانادا یه کار جدید راه بندازی اینقدر بهت اطلاعات مجانی میدن که دیگه بالا میاری. از وب سایتهای دولتی بگیر تا مشاورای حضوری که همین طور پول مالیات رو به عنوان حقوق بهشون میدن تا به یه عده که می خوان ایجاد کار بکنن کمک کنن. آخه اینم شد کار. چرا باید از آدمهایی که طرحهای خوب تو کلشونه حمایت کرد. چرا دولت تا ۲۵۰ هزار دلار به این جور آدمها وام میده. چرا شهرداریها از این آدمهای مبتکر حمایت می کنن. این دیگه چه وضعشه بابا.

-از سیستم بد اداری اینجا هر چی بگم کم گفتم. بیشتر کارهای اداری اینجا یا از طریق اینترنت انجام میشه و یا از طریق تلفن. برای اینکه نکنه کارمندهای تنبلشون بخوان با ارباب رجوع سر و کله بزنن بیشتر کارها رو از راه دور و در اسرع وقت انجام می دن. این دیگه نوبرشه والا.

-اینترنت تو کانادا سانسور نمیشه. اینم شد کار.. من که اصلا سر در نمیارم

-تو خیلی از شرکتهای بزرگ وقتی کارمندها میرن سر کار اصلا کارت نمی زنن. اصلا کسی ازت نمیپرسه کی اومدی کی رفتی. این دیگه چه وضعشه. اون وقت با این وجود اکثر کارمندها به موقع میان و به موقع میرن

-اینجا تقریبا هر کس هر جوری دلش بخواد لباس می پوشه و دین هم آزاده و هر کسی هر دینی که بخواد داره. کسی اصلا ازت سوال نمی کنه که دین و ایمونت چیه. یا اصلا دین و ایمون داری یا نه. این دیگه انتهای بی شعوریه

-نظام بانکی اینجا حال آدم رو بهم می زنه. بیشتر کارها اتوماتیک انجام میشه. پرداخت قبضهات رو میتونی اتوماتیک کنی. دریافت حقوقت اتوماتیکه. خیلی از کارها رو از طریق اینترنت انجام می دی. دستگاههای خود پرداز همه جا ریخته که بتونی راحت پول بگیری یا کارهای بانکیت رو انجام بدی. کارتهای اعتباری و خطهای اعتباری و غیره و غیره تو رو از اینکه به دوستان و آشنایانت برای گرفتن پول مراجعه کنی بی نیاز می کنه. همینه که آدمها از هم فاصله می گیرن. چون هیچ کس از کسی طلبکار نیست کمتر به هم دیگه تلفن می زنن

-آدم از پلیس کانادا نمی ترسه. بابا پلیس باید ابهت داشته باشه نه اینکه به آدم احترام بذاره. همینه که رقم جرم و جنایت اینجا کمه دیگه. لابد مردم از پلیس خجالت می کشن. چون مطمئنم که از پلیس می ترسن. کشور کم جرم و جنایت که کشور نیست.

-رقم تورم تو کانادا کمتر از سالی ۳ درصده. معمولا این رقم حدود ۲ درصد نگه داشته میشه. اعصاب آدم خرد میشه از بس که قیمتها زیاد نمیشن. احساس می کنی که هیچ تحرکی تو اقتصاد این کشور نیست.

اگه بخوایم از بدیهای کانادا بگیم این لیست سر به فلک می کشه ولی همین چند مورد کافیه. دیگه به اینکه فروشنده ها خوش برخوردن، پلیس از آدم رشوه نمی خواد، مردم به هم احترام می ذارن و خیلی چیزهای بد دیگه اشاره نمی کنیم...

مدیکال رسیود شدیم

ادامه نوشته

شاید زندگی همین است ..!

عصر بارون زده پاییز کنار پنجره اتاق خوابمان قهوه به دست ایستاده ام , پنجره را باز میکنم و از عطر خاک بارون زده لذت میبرم ..

کنجشکَکان مثل همیشه، پر هیاهو در جوش و خروشند و من میشنوم سمفونی دل انگیز زندگی در این هیاهوی به ظاهر مبهم گنجشک‌ها را ... به باغچه حیاط نگاه میکنم و به آن خرمالوهای درشت و به رنگین کمان برگهای درختان پاییزی باغچه کوچکمان ...

با خود فکر میکنم چه زود گذشت اولین حضورم و تماشای عبور فصلها پشت این پنجره .. و چه نزدیک است خداحافظی با تک تک خاطره هایم در این جا ، این خانه ، این محله ، این شهر ، این کشور و همه عزیزانم !! کاش بیشتر منتظرمان بگذارند کارکنان نه چندان زحمتکش اداره مهاجرت ، کاش انتظارم کش بیاید ، کاش ..کاش .. پنجره را می‌بندم ... حالا دیگر سکوت اتاق با سکوت پشت پنجره یکی شده. انگار اصلا از اول همین بوده! سکوت و سکون! زندگی، شاید همین است: رقص برگ‌ها، هیاهوی گنجشک‌ها و عبور فصلها در خلوت بی عابر کوچه.. ایمیل را چک میکنم , منتظرش نبودم ولی آمد !!!

یک خوان دیگر پشت سر گذاشته شد ، یک قدم دیگربرداشته شد تا رفتن و دل کندن.. یک حس بیم و امید .. باید به دیدار پدر و مادر بروم چقدر دلتنگشان شدم ..

جا مانده ام

یه وقت هایی بود، کمی قبل تر ها، در زمان هایی که اصلا هم دور نیست، آدم هایی بودند که خیلی دوستشان داشتم، آدم هایی که وقتی زنگ در خونه مان را می زدند یک چیزهایی شبیه زنگوله ته دلم شروع به دیلینگ دیلینگ می کرد و ذوق بود که از لب و دندان من آویزان می شد ، آدم هایی که برایم پر بودند از نوید، از امید، از حرفای نگفته، از تازه ها، از عکس ها، از دوست داشتنی ها ... دلم یکی از آن آدم ها را می خواهد، یک پست چی که برایم نامه ای آورده باشد،

نامه ای از جایی دور، جایی که یک کسی که دوستم دارد، دلش به ناگهان برای من تنگ شده باشد و سطر به سطر دلتنگی هایش را نوشته باشد یک گل برگ گل هم چاشنی نامه کرده باشد و فرستاده باشد برای من، برای این روزهای دلتنگی ، برای آنکه پست چی زنگ در خانمان را بزند و من دوان دوان در را باز کنم ، با چشمانی پر از شوق پست چی دوست داشتنی را ببینم نامه را بگیرم و بی درنگ پاکت نامه را باز کنم و بخوانم...

این روزها دور و برمان پر شده از ده ها راه برای با هم بودن، برای از هم گفتن، برای لحظه لحظه همدیگر را دیدن، برای نامه ها، برای حرفای دل، برای گفتنی های ته ته دل، اما عجیب است که هیچ کدام نوشته های روی یک تکه کاغذ نمی شود انگار

شایدم من در کمی قبل تر های خودم جا مانده ام بی آنکه باور کنم دیروز رفته است... برای من قلم، کاغذ، نوشته ها، دست خط و سطرها هنوز هم چیز دیگر یست....

آنچه در این 4 سال گذشت

ادامه نوشته

قصه پیشی کوچولوهای حیاط خونمون

یه پیشی خال خالی 4 تا پیشی کوچولو دنیا آورده بود توی حیاط آپارتمانمون ..

پیشی کوچولوهای ناز 2 تاشون پلنگی بودن دوتاشون خاکستری کارمن و همسراین  شده بود از بالا و از پنجره نگاه کردن بهشون که چقدر کوچولو و ضعیفن حتی ازشون فیلمم گرفتیم  .تنها سرگرمیشون شیر خوردن و بازی کردن با دم مادرشون بود .. گهگاهی براشون گوشت میبردم پایین میزاشتم تا بخورن . نه سری داشتن نه صدایی گاهی میو میو خفیفی میکردن وقتی که مادرشون از درختای توی باغچه بالا میرفت و اون 4 تا حس می کردن که مامانشون داره ترکشون می کنه.. بعد یهومتوجه شدم که  دوتا از بچه گربه ها ناپدید شدن نمیدونم چطوری چون اونا اصلا جون نداشتن که از کنار مادرشون تکون بخورن ..

 یکی از همسایه هامون پارکینگ نداره و ماشینشو با کمال پررویی زیر پنجره اتاق خواب ما در حیاط پارک میکنه . فروردین و اردیبهشت امسال که پر از بارون بود پیشی کوچولوها میومدن زیر ماشین تا خیس نشن و هربار وقتی خانوم همسایه میومد که سوار ماشین بشه شروع میکرد به آزار و اذیت این پیشی های بیچاره و کلی بدو بیراه بهشون میگفت .. پسرنوجوون اون یکی همسایه هم به بهانه اینکه گربه ها میترسوننش وقت و بی وقت بهشون سنگ پرت میکرد جدا آزار داشت ! من نمیفهمم آخه مگه این حیوونی ها چی کار به کارشون داشتن ؟!

تا اینکه همسری یه شب بهم گفت که انگار دو تا پیشی کوچولوی دیگه هم ناپدید شدن از اون شب هر شب صدای ناله مادر گربه ها رو میشنوم که بچه هاشو صدا میزنه.. از شب تا صبح ناله میکنه . در حالی که به صدای ناله پیشی گوش میدم فکر میکنم به اون آدما که چطور اون بچه ها رو از مادرشون جدا کردن و اصلا با اونا چی کار کردن و یاد دوستی میافتم که برای بردن پیشی کوچولوش به اون ور دنیا  دست به دامن خیلی ها شده بود تا به یه موجود زنده زندگی بده اونطور که لیاقتشو داره ! پیشی حیاط خونه ما اما شانس یارش نبود توی همین فکرها به خواب میرم بازم خواب پیشی کوچولوها رو میبینم ..!

به زندگی سلامی دوباره خواهم داد

ادامه نوشته

با دست پر برگشتم

ادامه نوشته

چگونه یک کانادایی باشید؟

توی مهمونی، مترو، اتوبوس و … همیشه بایستید، حتی اگه صندلی خالی باشه. صندلی مال پیرها و خسته ها و کلا آدمهای مشکل داره. ۲. صبح ها وقتی از خونه میرید بیرون یه قهوه و دونات از تیم هورتون یا استارباکس بگیرید و توی اتوبوس و مترو دستتون باشه. اگه خیلی حال و حوصله دارید می تونید قهوه تون رو از خونه بیارید. ۳. توی اتوبوس و مترو همیشه یه روزنامه یا ebook reader دستتون باشه و در حال مطالعه باشید. یه هندز فری هم توی گوشتون باشه همیشه! ۴. با دوچرخه می تونید همه جا برید. توی اتوبوس و مترو هم می تونید دوچرخه تون رو ببرید. ۵. اگه با کسی قرار دارید توی تیم هورتون یا استارباکس باهاش قرار بذارید نه توی خونه. ضمنا، هرکسی پول قهوه ش رو خودش میده. ۶. دوستاتون رو برای باربیکیو به خونه تون دعوت کنید و بهشون همبرگر بدید. اونا به خاطر کلاسی که براشون گذاشتید خیلی خوشحال خواهند شد! ۷. همینکه وقت آزاد پیدا کردید یه تاپ و شلوارک بپوشید، یه هندز فری بذارید توی گوشتون، قمقمه آب رو بگیرید دستتون و برید بیرون بدوید. مخصوصا بعد از بارون که هوا خوبه. اگه تابستون بود و هوا گرم بود می تونید لباستون رو در بیارید و بدوید، اما دویدن فراموش نشه! ۸. از دیدن دعوا، کتک کاری و هرنوع خشونت تا حد مرگ بترسید و فوری به ۹۱۱ زنگ بزنید. ۹. اگه به مصاحبه کاری دعوت شدید و کسی بهتون گفت که چون زن هستید بهتون کار نمیدن می تونید از ناراحتی تبعضی که مشاهده کردید سکته کنید! ۱۰. یادتون باشه شما آزادید که در مورد آب و هوا، حیوانات، رنگ ماشینها، سکس و مسائلی از این قبیل با مردم صحبت کنید و ازشون سوال بپرسید اما در مورد پول، سیاست، سن، ملیت و مذهب نباید سوال کنید! ۱۱. وقتی می خواید از خونه برید بیرون برای دونستن اینکه بارون میاد یا نه نگاه کردن از پنجره روش خوبی نیست! باید توی اینترنت یا تلویزیون پیش بینی وضع هوا رو ببینید. اصولا never trust in 3 “W”s: Weather, Women and Work! از ما گفتن بود، خود دانید! ۱۲. همیشه و در همه حال مؤدب باشید و لبخند بزنید. سعی کنید حرفهاتون رو جوری به طرف بزنید که بهش بر نخوره. حتی اگه کسی حرف نامربوطی بهتون زد یا سوال بیجایی پرسید سعی کنید کاملا مؤدبانه بپیچونیدش! ضمنا، یه وقت فکر نکنید اسم این رفتار تعارفه ها… به این میگن “رفتار دیپلماتیک”! ۱۳. همه چیز رو قسطی بخرید. از خونه و ماشین گرفته تا مایحتاج روزانه. وقتی خوراکی و لباس می خرید پولش رو آخر ماه بدید و اسمش رو بذارید کردیت (credit) و وقتی خونه و ماشین می خرید قسطش رو ماهانه بدید و اسمش رو بذارید فاینانس (finance) و مورگیج (mortgage)!! ۱۴. خونه فقط برای خوابیدن و استراحته و هرچی بزرگتر باشه مانع راحتی و آسایشه. پس وعده های غذایی رو بیرون بخورید و فقط برای خوابیدن برگردید خونه. اگه بیشتر از یه اتاق برای هر عضو خانواده دارید بقیه اتاقها رو اجاره بدید. ۱۵. بجز خوراکی هایی که از فروشگاه ها می خرید به همه قیمتها یه پول زور (tax) اضافه کنید تا قیمت نهایی به دست بیاد. ۱۶. وقتی مریض می شید حداقل یک هفته صبر کنید اگه خوب نشدید به دکترتون زنگ بزنید تا بتونید برای دو سه هفته آینده وقت بگیرید. اگه رو به موت هستید می تونید به کلینیک های مخصوصی که مریض ها رو فورا ویزیت می کنند (walk-in clinic) برید تا چند ساعت بعد ویزیت بشید. ۱۷. لباسهاتون رو بعد از شستن حتما توی خشک کن خشک کنید، چون همون طور که گفتم به هوا نمیشه اعتماد کرد! ۱۸. تا جای ممکن هیچ چیزی رو نخرید مگه اینکه تخفیف خورده باشه. وقتی چیزی که لازم دارید توی فروشگاه نزدیک خونه تخفیف نخورده و جای دیگه ای تخفیف خورده فلایر (flyer) اون فروشگاه رو بگیرید و به فروشگاه نزدیک خونه نشون بدید و بگید ببین، اون فروشگاه این قیمت گذاشته شما هم همین قیمت با من حساب کنید. از نتیجه ش خوشحال خواهید شد! ۱۹. مثبت باشید. در جواب “حالت چطوره؟” حتما بگید: “خیلی خوبم، عالی ام”! ۲۰. یادتون باشه کانادا بهترین کشور دنیاست و هی از تازه واردا بپرسید: تا الان کانادا رو دوست داشتی؟ و منتظر باشید که جوابتون بله باشه! یا حداقل اینکه: آره اولش برام کمی سخت بود اما دارم به همه چیز عادت می کنم. در غیر اینصورت احتمالا طرف مشکل داره! ۲۱. وقتی می خواید آدرسی رو پیدا کنید یا به کسی آدرس بدید تنها راهش استفاده از Google map هست. حتی اگه توی کانادا به دنیا اومده باشید بازهم آدرس رو وارد GPS کنید و طبق اون برید جلو. امکان اشتباه نیست! اما اگه GPS اشتباه کرد گم می شید! به همین راحتی!! ۲۲. وقتی سوار پله برقی می شید سمت راست بایستید تا اونایی که می خوان روی پله برقی راه برن راحت باشن و بتونن از سمت چپتون برن. ۲۳. آشغالها رو به سه دسته تقسیم کنید: آشغالهای غذایی (سبز)، آشغالهای بازیافتی (آبی) و آشغالهای آشغال! (سیاه). آشغالهای حیاط مثل برگ و چوب ورو هم توی یه کیسه کاغذی بزرگ بریزید. سبز رو چون بو می گیره و خراب میشه هر هفته، و بقیه رو دو هفته یکبار بگذارید دم در که شهرداری ببره. ۲۴. حداقل از یک ماه قبل به استقبال روز یادآوری مرگ (هالووین) برید و دم در خونه تون جمجمه و روح و عنکبوت و سنگ قبر و … بذارید! فقط یادتون باشه زیاد هم ترسناک نباشه که کسی روحیه لطیفش خدشه دار نشه. ۲۵. در حال رانندگی هر وقت به علامت ایست می رسید حتی اگه نصف شب باشه توقف کامل بفرمایید و هرجا دیدید یه پیاده از دور میاد درجا بزنید رو ترمز. حتی اگه اون طرف ایستاد که شما برید باز هم بهش اشاره کنید که اون اول بره

برگرفته از پیج ایرانیان کانادا

www.facebook.com/groups/Iranian.Canada1


تحصیل در کانادا

  امکانات و شرایط کلی دانشگاههای کانادا


اینجا دانشگاهها دیوار ندارند و هر شخصی می تواند براحتی وارد محیط دانشگاه شده و از امکانات رایگان و پولی آن استفاده نمایید.
اینجا دانشگاهها محیط زیادی را اشغال نموده اند. (دانشگاه مونترال 65 هکتار بوده بر روی تپه مونت رویال و در فاصله بین دو ایستگاه مترو واقع شده است)
اینجا دانشجویان می توانند از خوابگاه مستقر در دانشگاه با هزینه حدود 50$ جهت یک شبانه روز بهره مند شوند.
اینجا به ازای هر ساکن ، 3 تا 4 دانشجو وجود داشته و دانشجویی ترین شهر آمریکای شمالی می باشد.(بعلت هزینه های پایین تحصیل و زندگی نسبت به سایر شهرها برای افراد غیر مقیم هم جذابیت دارد)
اینجا دانشگاههای دارای کتابخانه مرکزی خیلی بزرگی می باشند که دارای امکانات گوناگونی همانند گرفتن لپ تاب بطور موقت ، سی دی ، دی وی دی ، سالنهای مختلف مطالعه (خصوصی ، گروهی و...) می باشند.
اینجا تمامی دانشگاهها بطور خصوصی اداره شده و هر یک شهریه مخصوص بخود را دارند ولی تمامی دانشجویان مقیم (اقامت دایم و یا شهروند) دارای وام و بورس (وام بدون برگشت) ماهیانه از دولت بمقدار 700 تا 900 دلار (در صورت تاهل و نیز دارای بچه) می باشند.(تقریباً 20% آن وام و مابقی بورس می باشد)
اینجا در صورتیکه 12 واحد در طول یک ترم داشته باشید می توانید از وام و بورس کامل استفاده نمایید.(تعداد 6 واحد برای خانمهایی که دارای بچه می باشند)
اینجا دانشگاههای دارای مهد کودک تقریباً رایگان برای خانمهای دانشجو دارای فرزند می باشند.
اینجا کلاسهای دانشگاه ها در تمامی ایام برای جلوگیری از خواب آلودگی دانشجویان خنک نگه داشته می شود.
اینجا تمامی کلاسهای باز سازی شده ، دارای امکانات سمعی بصری کامل (بلندگو ، پرژکتور ، اسلاید ، تلفن ،ویدئو ، دی وی دی ، ...) بوده و کلاسهای قدیمی نیز این امکانات بصورت سیار و بر روی چرخ خاصی دارا می باشند.
اینجا تمامی کلاسهای جدید دارای دو درب (درب مخصوص استاد و درب دانشجو) می باشند.
اینجا در تمامی اماکن و محوطه دانشگاه اینترنت پرسرعت بی سیم برای دانشجویان موجود است.
اینجا درب چوبی کلاسها دارای شیشه کوچکی بر روی آن بوده تا دانشجویان قبل از ورود به کلاس خود اطمینان حاصل کنند که اشتباه وارد نشدند تا تمرکز سایر دانشجویان بر هم نخورد.
اینجا دانشگاهها دارای کافه ای هستند که مش روبات الکی نیز در آن عرضه می شود.
اینجا دانشگاهها دارای تمامی امکانات ورزشی حرفه ای برای تمامی رشته ها می باشند.(استادیوم کوچک انواع رشته ها)
اینجا در راهروها سطلهای زباله تفکیک شده زیادی کار گذاشته شده است.
اینجا آبخوری های فراوانی در راهروهای دانشگاه موجود می باشد.
اینجا دانشگاهها در طبقه همکف دارای امکانات متعدد نظیر محل استراحت مبلی ، پرینت نمودن ، کپی نمودن (با کارت دانشجویی و 6 سنت جهت هر صفحه آ چهار) ، کمد دانشجویی (9 دلار به ازای یک ترم) ، لابراتور زبان مجهز به تمامی امکانات ، مرکز کامپیوتر ، فروشگاه اپل ، فروشگاه تجهیزات مورد نیاز دانشجو همانند کوله پشتی ، رستوران ، کافی شاپ ، دستگاههای اتوماتیک اخذ نوشابه و آبمیوه ، ...
اینجا دارای سرویس بهداشتی زیادی بوده و بیشتر آنها دارای دو درب (یکی فقط جهت ورود و دیگری فقط جهت خروج برای جلوگیری از برخورد افراد بهنگام ورود یا خروج) و در تمامی آنها داشتن مایع دستشویی و دستمال کاغذی الزامی بوده و مرتباً چک می شوند.
اینجا دانشگاهها دارای کلاسهایی هستند که چندین برابر سینماهای امروزی وسعت دارند.
اینجا محیط و حمایتهای دولت جهت درس خواندن مهیا بوده و براحتی می توان در هر دانشگاه و یا کالجی ثبت نام نمود ، ولی درس خواندن اصلاً کار راحتی نمی باشد. نمرات شما در طول ترم و با امتحانات و گزارشات مختلف هفتگی کسب می شود که نیاز به داشتن آمادگی در طول ترم نحصیلی می باشد که فقط با درس خوندن مداوم حاصل می شود.

برگرفته از کبک فرندز

ماندن جایز نیست

یک جابه جایی بزرگ در پیش دارم

همیشه از نقل مکان و جابه جایی احساس خوبی داشتم

شروعی دوباره

بازگشت به جایی که به آن تعلق دارم

همه چیز خوب است

من نیز عالیم

خدا را شکر

بهشت گمشده ام کجاست ؟

 

نظر یکی از دوستان خوب و فرهیخته که چند سالی هست به کانادا عزیمت کرده، صرفا جهت اطلاع...!

از کسانی که در کانادا زندگی می کنند بارها شنیده ام که کانادا بهشت نیست.زیرا در بهشت همه چیز آماده و رایگان است ولی در کانادا باید کار کرد و مزد گرفت.در کانادا پول نفت هم تقسیم نمی کنند آن را سرمایه گذاری می کنند در تاسیسات زیر بنایی.حتا مردمش اجازه نمی دهند نفت را استخراج کنند چون می گویند فضای سبز طبیعت آسیب می بیند.حتا شنیده ام در اینجا اعتبار آدها به کار کردن و داشتن شغل است -مهم نیست چه شغلی-بیکار نباید بود و مردم از کار کردن شرمنده نمی شوند.و نیز در این کشور برای همه ی بیکاران و ...سرپناه هست و غذای گرم و کسی مجبور نیست کارتن خواب باشد.و در اینجا مردم بابت استفاده از خدمات شهری پول میدهند تحت عنوان tax .و شنیده ام کسی که در امد سالیانه اش کمتر از 25000 دلار است مبلغی حدود 1000 دلار برگشت مالیات دارند.آری کانادا بهشت ایران نیست که پول نفت کالا شود و مصرف شود.حتا میلیاردرهایش هم مالیات ندهند.ده سال باشد که طلاسازان از بار مالیات فرار کنند و در آخر هم مالیات توافقی و دروغ باشد.در اینجا دزدی 3000 میلیلردی نیست بلکه شهردار شهر بزگ کانادا ،تورنتو،را دادگاهی می کنند بخاطر کمک 3500 دلاری با سربرگ شهرداری به باشگاهی ورزشی و سناتورش بخاطر گرفتن کمک 17000 دلاری برای خرج تبلیغات حزب محافظه کار از دوستش حقوقش قطع می شود و جایگاهش را از دست می دهد ...آری من شنیده ام اینجا بهشت نیست.اینجا به مردم گفته اند در ساعات متفاوت قیمت برق فرق می کند.پس ناهار در وقت ناهار و ...را درست کنید.مردم هم قبول دارند.اینجا خدایی نیست که بهشت مجانی گذاشته باشد به مردم گفته اند :خدمات از پول خودتان است.اگر صرفه جویی کنید سودش برای شماست.در ضمن اینجا هیچکس از بابت خدمتی که می کند حتا انتظار یک تشکر هم ندارد...من هم باور کرده ام که اینجا بهشت نیست ولی جهنم هم نیست چون مامور عذاب ندارد و خودت انتخاب می کنی شیوه زندگیت را و با همه دوستی-اصلا نمی دانند بهشت و جهنم دو چیزند بلکه می گردند وجه مشترکی برای زندگی ای راحت را بیابند..من هم شنیده ام...من هم توصیه می کنم کسانی که روزانه با 16 دقیقه کار در ایران زندگی راحتی دارند و گشت و تفریح چندین بار در سال به کانادا نروند چون انجا روزانه 8 ساعت باید کار جدی کنی.حتا بعضا برای توالت رفتن هم وقتی مشخص داری..موبایل شخصی هم نمی توانی جواب دهی و..بدتر اینکه کارت تضمینی هم نیست باید خوب کار کنی و گرنه اخراج می شوی.البته بیمه بیکاری هست ولی مردم ترجیح می دهند کار کنند...اینجا دوستم می گفت:یک پنی را باید از زیر پای فیل برداشت ولی در ایران پول ریخته است باید زحمت کشید!!!و جمعش کرد.اینجا خانه های چندین میلیاردی تهرانی ها نیست.اینجا زندگی خیلی ساده است فقط فرقش این است که زندگی می کنند نه اینکه بگویم زنده اند...آری من شنیده ام با همه ی این چیزا مردم آرامش دارند..دلیلش این است که اینطور زندگی را فهمیده اند و از راحتی مردم ایران خبر ندارند و بهشتشان..دوست من هم به من گفت:اگر به دنبال کار و پول مثل ایرانی ..در اینجا خبری نیست و ...بی زحمت مهاجرت نکن..آری کانادا بهشت نیست...